اختلالات روانی سال هاست که با برچسب و قضاوت های نادرست همراه بوده اند. بسیاری از افراد هنوز تصور میکنند ابتلا به یک مشکل روانی نشانه ضعف یا نقص است، در حالی که این نگاه نه تنها غلط، بلکه خود نوعی رفتار بیمارگونه محسوب می شود. واقعیت این است که سلامت روان به اندازه سلامت جسم اهمیت دارد و هر فردی در طول زندگی ممکن است دچار نوعی از این اختلالات شود.
خبر خوب اینجاست که بیشتر بیماری ها و اختلالات روانی، با مراجعه به متخصص و دریافت درمان مناسب قابل کنترل و حتی درمان کامل هستند. در این مطلب از نی نی ون قصد داریم به سراغ شایع ترین اختلالات روانی در زنان برویم و بررسی کنیم چه عواملی در بروز آنها نقش دارند، چه نشانه هایی باید جدی گرفته شوند و چگونه میتوان برای درمان آن ها اقدام کرد.
شایع ترین اختلالات روانی در زنان
هر فردی، چه زن، چه مرد و چه کودک، ممکن است در طول زندگی با نوعی اختلال روانی روبهرو شود و تجربه ای منحصربهفرد از آن داشته باشد. اگرچه بسیاری از نشانه ها و علائم بیماری های روانی در میان همه افراد مشترک است، اما زنان معمولاً این اختلالات را با چالش ها و شرایط متفاوتی نسبت به مردان تجربه میکنند.
در ادامه به برخی از رایج ترین اختلالات روانی در زنان می پردازیم و بررسی می کنیم که این مشکلات چگونه می توانند در آن ها بروز پیدا کنند و چه تفاوت هایی با الگوهای مشاهده شده در مردان دارند.

افسردگی
احتمال ابتلا به افسردگی در زنان بیش از مردان است و برخی از انواع این اختلال، به طور ویژه با تغییرات هورمونی در زنان ارتباط دارند. از جمله میتوان به افسردگی پس از زایمان، سندرم پیش از قاعدگی (PMS) و افسردگی پس از یائسگی اشاره کرد. تفاوت اصلی افسردگی در زنان با مردان، در تعداد، شدت و مدتزمان علائمی است که فرد تجربه می کند.
علائم شایع افسردگی در زنان عبارت اند از:
- احساس غم، ناامیدی، بی ارزشی یا پوچی
- گریههای مکرر و بی دلیل
- بی علاقگی یا لذت نبردن از فعالیت های مورد علاقه
- کاهش انرژی و احساس خستگی دائمی
- مشکل در تمرکز، یادآوری یا تصمیم گیری
- بی خوابی، پرخوابی یا دشواری در برخاستن از رختخواب
- تغییرات در اشتها: کاهش وزن یا پرخوری برای ایجاد آرامش
- افکار مربوط به مرگ، خودزنی یا خودکشی
- علائم جسمی مانند سردردهای مداوم، تهوع یا سایر دردهای مقاوم به درمان
- تحریکپذیری شدید یا عصبانیت سریع
افسردگی پس از زایمان
طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO)، حدود ۱۰ درصد زنان باردار و ۱۳ درصد زنانی که به تازگی زایمان کرده اند، درجاتی از افسردگی را تجربه میکنند. افسردگی پس از زایمان نهتنها بر زندگی و عملکرد مادر اثر می گذارد، بلکه میتواند رشد و سلامت کودک را نیز مختل کند. گرچه این مشکل در تمام نقاط جهان مشاهده میشود، اما در کشورهای در حال توسعه شیوع بیشتری دارد؛ بهطوریکه حدود ۲۰ درصد از مادران در این کشورها با افسردگی پس از زایمان مواجه میشوند.
تحقیقات نشان میدهد عواملی مانند فقر، مهاجرت، استرس های شدید و تجربه خشونت میتوانند احتمال ابتلا به این نوع افسردگی را افزایش دهند. به همین دلیل، سازمان جهانی بهداشت بر ضرورت ادغام خدمات سلامت روان مادران در برنامههای بهداشت عمومی و همچنین آموزش زنان در زمینه سلامت کودک و باروری تأکید میکند.
این اختلال ممکن است برخی زنان را حتی تا یک سال پس از زایمان تحت تأثیر قرار دهد. علائم شایع افسردگی پس از زایمان شامل غم و اندوه شدید، اضطراب، خستگی مفرط و احساس ناتوانی در مراقبت از خود و نوزاد است. تغییرات هورمونی دوران بارداری و پس از زایمان، کمبود خواب در ماههای نخست تولد نوزاد و همچنین خستگی و دردهای جسمی ناشی از بارداری و زایمان، از مهمترین عوامل مؤثر در بروز این وضعیت هستند.
اضطراب
اختلال اضطراب به حالتی گفته می شود که فرد در بیشتر روزها و به مدت حداقل شش ماه، احساس نگرانی یا ترس شدید و غیرقابل کنترل را تجربه می کند. این وضعیت می تواند عملکرد روزمره را مختل کند. علاوه بر اضطراب عمومی، سایر اختلالات اضطرابی عبارت اند از:
- اختلال هراس یا پنیک (Panic Disorder)
- اختلال وسواس فکری ـ اجباری (OCD)
- اختلال اضطراب اجتماعی یا فوبیای اجتماعی
- اختلال اضطراب جدایی
- فوبیاهای خاص مانند ترس از پرواز، ترس از ارتفاع یا ترس از اشیای خاص
علائم رایج اختلال اضطراب شامل موارد زیر می شود:
- تحریک پذیری و عصبی بودن مداوم
- احساس خطر یا پیش بینی یک فاجعه قریب الوقوع
- تپش یا تند شدن ضربان قلب
- تنگی نفس یا نفس کشیدن های سریع و پشت سرهم
- تعریق یا لرزش دست ها
- احساس ضعف یا خستگی شدید
- دشواری در تمرکز
- بی خوابی و اختلال در خواب
- درد معده یا مشکلات گوارشی

اختلالات خوردن
زنان حدود دو برابر بیشتر از مردان در معرض ابتلا به اختلالات خوردن (Eating Disorders) قرار دارند. این اختلالات می توانند بهشدت بر سلامت جسمی و روانی فرد اثر بگذارند و حتی در صورت عدم درمان، پیامدهای جدی به همراه داشته باشند.
عوامل مؤثر در بروز اختلالات خوردن عبارتاند از:
- داشتن ارتباط نزدیک با فرد مبتلا به اختلال خوردن یا سایر مشکلات روانی
- پیروی طولانی مدت از رژیمهای غذایی محدودکننده یا سختگیرانه
- مصرف کالری کمتر از حد نیاز بدن یا تعادل منفی انرژی (سوزاندن بیشتر از دریافت)
- ابتلا به بیماریهای زمینهای مانند دیابت
- ابتلا به اختلالات اضطرابی
- تجربه قلدری یا شرمساری از ظاهر بدن بهویژه در مورد اضافه وزن
- ویژگیهای شخصیتی مانند کمالگرایی افراطی یا ناتوانی در انعطافپذیری رفتاری
اختلال بدشکلی بدن
اختلال بدشکلی بدن (Body Dysmorphic Disorder – BDD) نوعی اختلال روانی است که در آن فرد بهطور مداوم نگران ظاهر خود بوده و تصور میکند بخشی از بدن یا چهرهاش «زشت» یا غیرطبیعی است. این نگرانیها اغلب با واقعیت مطابقت ندارند، اما به اندازهای شدید هستند که فرد را به جستجوی مداوم راهحل، از جمله جراحیهای زیبایی یا پلاستیک برای ایجاد تغییرات اساسی، سوق میدهند.
اگرچه این اختلال به میزان مشابهی در زنان و مردان دیده میشود، اما به دلیل فشارهای اجتماعی و فرهنگی درباره زیبایی ظاهری، زنان معمولاً با چالش های بیشتری برای غلبه بر آن روبهرو میشوند. وسواس فکری درباره ظاهر میتواند بهشدت بر زندگی اجتماعی، شغلی و خانوادگی فرد اثر منفی بگذارد.
رایج ترین بخش های بدن که افراد مبتلا به BDD بر آن ها تمرکز می کنند عبارتاند از:
- لکه ها یا مشکلات پوستی
- مو (ریزش یا ظاهر آن)
- شکل و اندازه بینی، لب ها، یا سایر اجزای صورت
اختلال دوقطبی
اختلال دوقطبی (Bipolar Disorder)، که قبلاً به نام شیداییافسردگی شناخته میشد، با نوسانات شدید و گسترده خلقی خود را نشان میدهد. این تغییرات شدید خلق و انرژی، بسیار متفاوت از فراز و نشیبهای طبیعی زندگی روزمره است و میتواند به طور جدی توانایی فرد در انجام فعالیت های روزمره و تصمیمگیریهایش را مختل کند.
اختلال دوقطبی نوع یک کمتر شایع است و مردان و زنان را تقریباً به یک میزان تحت تأثیر قرار میدهد. در مقابل، اختلال دوقطبی نوع دو بیشتر در زنان دیده میشود و آنها نسبت به مردان بیشتر در معرض این نوسانات خلقی و مشکلات ناشی از آن قرار دارند.
علائم شایع اختلال دوقطبی
اختلال دوقطبی با نوسانات شدید خلقی همراه است که معمولاً به دو نوع اصلی تقسیم میشود:
۱. اختلال دوقطبی نوع یک (Bipolar I)
این نوع شامل اپیزودهای شیدایی کامل است که ممکن است با افسردگی همراه باشد.
علائم شایع شیدایی در نوع یک:
- افزایش انرژی و فعالیت بهطور غیرمعمول
- کاهش نیاز به خواب بدون احساس خستگی
- افزایش اعتماد به نفس یا احساس قدرت بیش از حد
- تکانشگری و رفتارهای پرخطر (مانند خرج کردن زیاد یا روابط پرخطر)
- گفتار سریع و افکار سریع یا پراکنده
- تحریکپذیری یا خشم ناگهانی
علائم افسردگی (در صورت همراه بودن):
- غم و ناامیدی شدید
- کاهش انرژی و انگیزه
- مشکلات خواب و اشتها
- احساس بیارزشی و گناه
- افکار مربوط به مرگ یا خودکشی
۲. اختلال دوقطبی نوع دو (Bipolar II)
این نوع شامل اپیزودهای افسردگی شدید و اپیزودهای هیپومانی (شیدایی خفیفتر) است.
علائم هیپومانیا در نوع دو:
- انرژی و انگیزه بالاتر از معمول، اما کمتر از شیدایی کامل
- افزایش فعالیت و تحریکپذیری
- احساس توانمندی و اعتماد به نفس بالا
- کاهش نیاز به خواب
- رفتارهای پرخطر محدود یا کمتر مشهود
علائم افسردگی در نوع دو:
- مشابه علائم افسردگی در نوع یک
- دورههای افسردگی طولانیتر و شدیدتر نسبت به هیپومانیا
اختلال شخصیت مرزی
اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder – BPD) یک اختلال روانی جدی است که با بیثباتی در خلقوخو، رفتار و تصویر ذهنی از خود در طول زمان مشخص میشود. افراد مبتلا به BPD اغلب تغییرات شدید و ناگهانی در روابط، احساسات و ارزشهای خود را تجربه میکنند و این بیثباتی میتواند بر زندگی روزمره، شغلی و اجتماعی آنها تأثیر بگذارد.
این اختلال بیشتر در زنان جوان مشاهده میشود و علاوه بر نوسانات خلقی و رفتاری، سایر علائم شایع شامل موارد زیر است:
- شروع و پایان سریع روابط عاطفی و فیزیکی
- تغییرات شدید در احساسات نسبت به افراد و فعالیتها
- احساس غیرواقعی یا سردرگمی درباره هویت خود
- انجام رفتارهای احساسی و خطرناک
علل احتمالی اختلال شخصیت مرزی
اختلال شخصیت مرزی (BPD) معمولاً نتیجه ترکیبی از عوامل ژنتیکی، زیستی و محیطی است. برخی از علل و عوامل خطر شامل موارد زیر میشوند:
- عوامل ژنتیکی: سابقه اختلالات روانی در خانواده میتواند احتمال ابتلا را افزایش دهد.
- اختلالات مغزی و زیستی: تغییر در فعالیت نواحی مغز مرتبط با کنترل احساسات و تکانه ها
- تجارب دوران کودکی: سوءاستفاده جسمی، جنسی یا عاطفی، فقدان امنیت و حمایت روانی
- روابط بین فردی: تجربه جداییهای مکرر، بیثباتی خانواده یا روابط ناسالم
سوء مصرف مواد
تحقیقات نشان می دهد زنان می توانند سریع تر از مردان به مواد مخدر وابسته شوند، اگرچه معمولاً مقادیر مصرفی کمتری دارند. علاوه بر این، هورمون های جنسی زنانه ممکن است باعث شوند اثرات مواد مخدر در زنان شدیدتر و قوی تر باشد.
استفاده از مواد مخدر در دوران بارداری یا شیردهی، هم سلامت مادر و هم کودک را به خطر می اندازد. مصرف مواد در این دوران میتواند خطر سقط جنین را افزایش دهد و احتمال مرده زایی را دو تا سه برابر بیشتر کند. این مسئله اهمیت بالای پیشگیری، آموزش و درمان زنان در معرض سوءمصرف مواد را نشان میدهد.
علائم و نشانه های سوء مصرف مواد در زنان
زنان مبتلا به سوءمصرف مواد ممکن است نشانه های جسمی، روانی و رفتاری از خود نشان دهند. برخی از شایع ترین این علائم عبارتاند از:
۱. علائم جسمی:
- تغییرات ناگهانی در وزن و اشتها
- خستگی مفرط یا کمبود انرژی
- مشکلات خواب، بیخوابی یا خواب زیاد
- تغییرات در ظاهر، مانند پوست ناسالم، لکه ها یا زخمها
- لرزش دستها یا اختلال در هماهنگی حرکتی
۲. علائم روانی:
- اضطراب، افسردگی یا نوسانات شدید خلقی
- کاهش تمرکز و حافظه
- احساس گناه، شرم یا بیارزشی
- وسواس فکری درباره مصرف مواد
۳. علائم رفتاری:
- کنارهگیری از خانواده و دوستان
- کاهش عملکرد شغلی یا تحصیلی
- افزایش رفتارهای پرخطر یا بیپروا
- پنهانکاری درباره مصرف مواد یا دروغگویی
- تلاش مکرر برای کنترل مصرف بدون موفقیت

